انسان اشرف مخلوقات و تاج دار بی مثال است. بدین جهت مقام خلافت الهی تنها شایسته ی او گشت«ِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَه؛ من در روى زمین، جانشینى [نمایندهاى] قرار خواهم داد»(بقره/30).
انسان در زندگی خود هر مقدار که بتواند باید لباس خلیفه الهی را بیشتر و شایسته تر بر تن کند. برای رسیدن به این مطلوب و مقصود در زندگی خود همواره در سیر و حرکت است«یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى کرد»(الانشقاق/6).
این سیر و حرکت برای رسیدن و لقاء و فنای در خالق است. برای آراسته شدن به صفات و اسماء الهی است. برای آیینه شدن از برای زیبایی های بی نهایت است.
پس خلیفه ساخت صاحب سینهاى--- تا بود شاهیش را آیینهاى
این هجرت از زمین به سمت آسمانی شدن حدی برای آن قابل تصور نیست. این که این سیر پایانی ندارد، نه از آن جهت است که انسان در سیرش ضعف دارد؛ بلکه از برای این است که برای «الله» حد و محدودیتی نیست. او بی نهایت است و این سیر نیز چون در به سوی بی نهایت و در بی نهایت است، همواره ادامه دارد.
پیامبر اکرم - صل الله علیه و آله و سلم- نیز بعد از فراغت از سیری وارد سیری بالاتری می شدند«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب؛ پس هنگامى که از کار مهمّى فارغ مىشوى به مهم دیگرى پرداز»(الشرح/7) بعد از هجرت ایشان از این عالم، سیر عزیزشان نیز هم چنان ادامه دارد. شاهد بر این مدعا نیز همین بس است که بعد از تشهد مستحب است که گفته شود« وتقبل شفاعته و رفع درجته؛ خدا قبول کن شفاعتش را و رفعت بده درجه اش را».
اگر حال پیامبر اعظم که « فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی» را طی کرده است، این گونه است حال دیگر عزیزان نیز مشخص می گردد. بنابراین فرموده ی استاد حسن زاده ی آملی- حفظه الله تعالی- در کتاب دروس معرفت نفس که «انسان حد یقف ندارد» کامل درست می باشد.
پس صفاى بىحدودش داد او--- وانگه از ظلمت ضدش بنهاد او
در مورد سیر مرحوم سید علی قاضی ها می توان گفت: سیر و سلوک عرفانی اگر چه حد یقف ندارد و حتی در برزخ هم ادامه می یابد, اما حد نصاب دارد. حد نصاب یعنی مرتبه ای از شکوفایی و وصول که فرد سالک شایسته عنوان عارف و ولی می شود و صاحب کشف و کرامت و معرفت شهودی می گردد . منظور از وصول و رسیدن تحقق این حد نصاب است و این منافات ندارد با اینکه این سیر در مراتب اشتدادی خود ادامه داشته باشد و بر کیفیت و کمیت اش افزون شود. بنابراین آنها تا جایی که در توان داشتند اهل تلاش و کوشش در راه معشوق بودند، و از این جهت سیر دنیایی خود را در حد توان انجام داده و وصول یافته اند, ولی این سیر تمامی ندارد و همواره ادامه دارد.
«سیر بی نهایت در ظلمت»
همان گونه که انسان در سیر انسانی حرکتی بی انتها در پیش دارد، در سیر حیوانی خویش نیز حد یقف برای او تصور ندارد« ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلین؛ سپس او را به پایینترین مرحله بازگرداندیم»(تین/5).
انسانی که به انسانیت پشت پا زده تا جایی که کار او به کفر کشیده شده و سیر او قهقرایی است، حتی آتش جهنم نیز او را نمی تواند پاک کند، از این رو همواره در آن خواهند بود« فَکانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِی النَّارِ خالِدَیْنِ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمین؛ سرانجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن مىمانند و این است کیفر ستمکاران»(حشر/7)
دو علم بر ساخت اسپید و سیاه--- آن یکى آدم دگر ابلیس راه
در میان آن دو لشکرگاه زفت--- چالش و پیکار آن چه رفت رفت
همچنان دور دوم هابیل شد--- ضد نور پاک او قابیل شد
«بندگی»
باید توجه داشته باشیم: سیر انسان پایان ندارد، به هر مرحله برسد نباید توقف کند، اما مدار دارد، یعنی در یک مدار خاص باید حرکت کند و آن بندگی کردن و در صراط مستقیم گام نهادن است.
جهد کن تا نور تو رخشان شود--- تا سلوک و خدمتت آسان شود
کودکان را مىبرى مکتب به زور--- ز انکه هستند از فواید چشم کور
چون شود واقف به مکتب مىدود--- جانش از رفتن شکفته مىشود
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
دوستان